مرغ دلم خرابه‌ی شام آرزو کند

مرغ دلم خرابه‌ی شام آرزو کند

[ حاج مهدی سماواتی ]
مرغ دلم خرابه‌ی شام آرزو کند
تا با سه ساله دخترکی گفتگو کند

خوابید در خرابه که تا کاخ ظلم را
با ناله‌ی یتیمی خود زیر و رو کند

به کودکی شده سرو قدم نهال خمیده
ز گیسویم زده در شهر شام صبح سپیده

شده‌است دامن من رهل و رأس پاک تو قرآن
بیا که بر سر دستم شکفته لاله‌ی چیده

(به کودکی سر پاک پدر به دامن دختر)۲
مصیبتی‌است که من دیدم و کسی نشنیده

سلام بر تو که زخم سرت دوا نپذیرد
درود بر تو که خون دلت ز دیده چکیده

(درود بر لب خشکیده‌ی ز چوب کبودت)۲
سلام بر تو و این حنجر بریده بریده

حسین...

فشار نیزه کجا و دهان تو که مکرر
زبان ختم رسل را به گاهواره مکیده؟

حسین...
****
خرابه باغ و سر تو گل و منم بلبل
من این خرابه به بال بهشت نفروشم

به شوق اینکه مرا نزد مادرم ببری
برای دادن جان در خرابه می‌کوشم

به گوش پاره‌ی من ای پدر نگاه مکن
(که برده دست عدو گوشواره از گوشم)۲

نظرات