رجز خوان می‌زنیم از خیمه بیرون

رجز خوان می‌زنیم از خیمه بیرون

[ حاج حسین سازور ]
رجز خوان می‌زنیم از خیمه بیرون
به اذن الله می غلتیم در خون

که یک قطره نریزد خون مولا
نیاساییم از این ترک اولی

که ما نسل پیمبر زادگانیم 
گل زهرا و حیدر زادگانیم

دوتا رزمنده‌ی یکتای زینب
حماسه آفرین ابنای زینب

قسم بر حیدر و آل پیمبر
که ما شاگرد عباسیم و اکبر

الا مولا به ما بگذار منت
به خواهرزاده‌های خویش رخصت

اگر رخصت دهی حق می‌شناسیم 
ز خیل دشمنان کی می‌هراسیم

هماوردی نبینم در اینجا
کنون مردی نمی‌بینی اینجا

ستمکاران بی ‌ایمان حقیرند
به دست نفس چون شیطان اسیرند

ولی مولای ما شاه غدیر است
امیرالمومنین ما را امیر است

فضائل در علی جمع اند ولله
خدا با او شود خرسند ولله

علی دُل‌دُل سوار آسمان‌هاست
علی انواربخش کهکشان‌هاست

علی فرمانده‌ی بدر و حنین است
علی باب حسن باب حسین است

علی کفو و قرین کوثر ماست
علی بابای خوب مادر ماست

چه مادر ، شیرزن بر شیرزن هاست
که در  بذل و شرف تنهای تنهاست

اطاعت از امامت سیره‌ی اوست
اطاعت در ولایت شیوه‌ی اوست

اگر عالم به راه حق نماند
به تنهایی به پای حق بماند

به میدان عمل غوغاست زینب
به یکتایی حق یکتاست زینب

شریعت مادر ما را کفاف است
که زینب محضر حجب و عفاف است

سپاه کوفیان جرئت ندارند
که پا در خیمه‌ی زینب گذارند

مگر عباس و اکبرها نباشند
چو ما سبط پیمبرها نباشند

دل ما و دعا بر روسری‌ها
نباشد طاقت بی‌معجری‌ها

همان به که نباشیم از جسارت
ببینیم عصمت و جامه اسارت

بده رخصت که جا بر نی گزینیم
به نیزه رفتن راسم نبینی

امان از دیدن روز حقیری 
غریبی و یتیمی و اسیری

چه سان بینیم دستان رقیه
میان ریسمان جان رقیه

اگر فیض شهادت را نبینیم
یقین باید اسارت را ببینیم

به جان مادرت زهرای اطهر
قبول هدیه کن از سوی خواهر

مکن شرمنده زینب را ز هدیه
به قربان منایت این دو فدیه

نظرات