
رجزخوان میزنیم از خیمه بیرون به اِذنِ الله میغلتیم در خون که یک قطره نریزد خون مولا نیاسائیم از این تَرکِ اولیٰ که ما نسل پیمبر زادگانیم گل زهرا و حیدر زادگانیم دوتا رزمندهی یکتای زینب حماسهآفرین، اَبنایِ زینب قسم بر حیدر و آل پیمبر که ما شاگرد عباسیم و اکبر اَلا مولا به ما بگذار منت به خواهرزادههای خویش رخصت اگر رخصت دَهی حق میشناسیم ز خیل دشمنان کِی میهراسیم هماوردی نبینم در اینجا کنون مردی نمیبینیم اینجا ستمکاران بیایمان حقیراند به دست نَفس چون شیطان اسیراند ولی مولای ما شاه غدیر است امیرالمؤمنین ما را امیر است فضائل در علی جمعاند والله خدا با او شود خرسند والله علی دُلدُل سوارِ آسمانهاست علی انواربخش کهکشانهاست علی فرماندهی بدر و حُنِین است علی باب حسن، باب حسین است علی کُفو و قَرینِ کوثر ماست علی بابای خوب مادر ماست که مادر، شیرزن بر شیرزنهاست که در بذل و شرف تنهای تنهاست اطاعت از امامت سیرهی اوست حمایت از ولایت شیوهی اوست اگر عالَم به راه حق نماند به تنهایی به پای حق بماند به میدان عمل غوغاست زینب به یکتاییِ حق یکتاست زینب شریعت مادر ما را کفاف است که زینب مظهر حُجب و عفاف است سپاه کوفیان جرئت ندارند که پا در خیمهی زینب گذارند مگر عباس و اکبرها نباشند چو ما سِبطِ پیمبرها نباشند دل ما و دعا بر روسریها نباشد طاقت بیمعجریها همان بِه که نباشیم از جسارت ببینیم عصمت و جامِ اسارت بده رخصت که جا بر نِی گزینیم به نیزه رفتنِ رأست نبینیم امان از دیدن روز حقیری غریبی و یتیمی و اسیری چه سان بینیم دستان رقیه میان ریسمان جان رقیه اگر فیض شهادت را نبینیم یقین باید اسارت را ببینیم به جان مادرت زهرای اطهر قبولِ هدیه کن از سوی خواهر مکن شرمنده زینب را ز هدیه به قربان مِنایَت این دو فِدیه