راه افتادم به شوق و حوصله

راه افتادم به شوق و حوصله

[ مهدی رسولی ]
راه افتادم به شوق و حوصله
بانگ حرکت داشت زنگ قافله
دل به راهِ دوست کردم یک دله
صوتی آمد شد وجودم ولوله
زائر اِِشرِب مای وَ لعَن حَرمله

نوجوان و پیر در راه وصال
مرد و زن در جاده‌ی عشق و کمال
قلبها با عشقِ کل در اتصال
داد می‌زد صاحب موکب تَعال
زائر اِِشرِب مای وَ لعَن حَرمله

سر به پای جاده می‌زد آفتاب
در دل هر ذره می‌شد انقلاب
آب می‌شد آب از این التهاب
این نوا می‌آمد از جان رباب
زائر اِِشرِب مای وَ لعَن حَرمله

علی علی، لای لای علی...

نظرات