راه افتادم به شوق و حوصله بانگ حرکت داشت زنگ قافله دل به راهِ دوست کردم یک دله صوتی آمد شد وجودم ولوله زائر اِِشرِب مای وَ لعَن حَرمله نوجوان و پیر در راه وصال مرد و زن در جادهی عشق و کمال قلبها با عشقِ کل در اتصال داد میزد صاحب موکب تَعال زائر اِِشرِب مای وَ لعَن حَرمله سر به پای جاده میزد آفتاب در دل هر ذره میشد انقلاب آب میشد آب از این التهاب این نوا میآمد از جان رباب زائر اِِشرِب مای وَ لعَن حَرمله علی علی، لای لای علی...