زینبا روز جدایی نرسیدهاست هنوز جای اشک از مژهات خون نچکیدهاست هنوز گرچه از پیر و جوون یاور و یار است تو را کس ز یاران تو در خون نتپیدهاست هنوز مویت از محنت بسیار نگردیده سپید قدت از بار مصیبت نخمیدهاست هنوز قد عباس علمدار نیفتاده ز پا تیغ اشرار دو دستش نبریدهاست هنوز قاسمت زیر سم اسب نگشته پامال اکبرت شهد شهادت نچشیدهاست هنوز العطش العطش از تشنه لبی در این دشت از عزیزان حسین کس نشنیدهاست هنوز اصغر آن غنچهی نشکفتهی گلزار هنوز حنجرش را نوک پیکار ندریدهاست هنوز خیمه گاهت نشده طعمهی آتش ز جفا بهر غارت به حرم کس ندویدهاست هنوز تنی از کعب نی خصم نگردیده کبود خاری اندر کف پایی نخلیدهاست هنوز