(دیشب به سرم باز هوایِ دگر افتاد)۲ در خواب مرا سویِ خراسان گذر افتاد چشمم به ضریحِ شَهِ والا گوهر افتاد این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد با آلِ علی هرکه در افتاد، ور افتاد این قبرِ غَریبَالغُرَبا، خسروِ طوس است این قبرِ مُعینَالضُعَفا، شَمسِ شُموس است خاکِ درِ او ملجإ ارواح و نفوس است باید ز رهِ صدق بر این خاک در افتاد با آلِ علی هرکه در افتاد، ور افتاد این روضهیِ پر نور، به جنت زده پهلو مغزِ مَلَک از عطرِ نسیمش شده خوشبو بشنید نسیمِ سحری رایحهیِ او کز بویِ بهشتیش چنین بیخبر افتاد با آلِ علی هرکه در افتاد، ور افتاد حورانِ بهشتی زدهاند در حرمش صف خِیلِ مَلَک از نور، طَبَقها همه بر کف شاهان به ادب در حرمش گشته مُشَرَف اینجاست که تاج از سَرِ هر تاجوَر افتاد با آلِ علی هرکه در افتاد، ور افتاد اولادِ علی شافعِ یَوْمِ عَرَصاتاند دارایِ مقاماتِ رَفیعُ الدَرَجاتاند در روزِ قیامت همه اسبابِ نجاتاند ای وای بر آنکس که بر این دره در افتاد با آلِ علی هرکه در افتاد، ور افتاد