
دنیا انگار به سر زندگیم آواره خندههات رنگ خداحافظیو داره چوبی که توی حیاطه برا تابوت نیست اینا رو گرفته بودم برا گهواره الان وقتش نبود آتیش بگیره آشیونهام الان باید صدا محسن میپیچید توی خونهام یارِ جوونم، یارِ جوونم یادم نرفته دیدم روی زمینی مُردم یادم نرفته گفتی فضه خُذینی پشتِ در کسی نبود همدم آهِت شه سپر بلای طفلِ بی گناهت شه اون روزی که توی خونهام اومدی زهرا فکر نمیکردم یه روزی قتلگاهت شه الان وقتش نبود تنها بشم کاشکی میموندی الان باید لالایی برای محسن میخوندی کاشکی میموندی کاشکی میموندی بمون کنارم عشقم بری میمونم تنها خدا نگهدار خانوم، خدا نگهدار زهرا خدا نگهدار زهرا... **** میبینیم همدیگه رو غروب عاشورا وقتی که رقیه گم میشه توی صحرا وقتی شمر و حرمله با هم میشن همدست وقتی حمله میکنن به خیمهی زنها زمانی که میای تو قتلگاه با آه و زاری یادت باشه برای زینبت معجر بیاری معجر بیاری معجر بیاری قصهی کوچه بعدش دوباره میشه تکرار یهودیا میخندن به دخترِ تو بازار اولیا مخدره، کی دلش اومد تو رو اسیری ببره اولیا مخدره، درد اینه که سنان با تو همسفره اولیا مخدره، خدا از هرکی گذشت از شمر نگذره من عزیزِ همه بودم چه حقیرم کردند دستبسته به سوی شام اسیرم کردند