در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه جای حیدر آمد پشت در دید مولایش علی تنها شده خانهاش محصور دشمنها شده در دفاع از شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر از حالا من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیشمرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علیست در هجوم دشمنان یار علیست آن که باشد مرد این سنگر، منم اولین قربانی حیدر، منم من به جان، زخم علی را میخرم گو چهل نامرد، ریزد بر سرم دیده پوشیدم ز جان خویشتن ای مغیره هر چه میخواهی بزن این در کاشانه، این پهلوی من این غلاف تیغ، این بازوی من گر بر آید شعله از کاشانهام یا که گردد قتلگاهم خانهام گر رود از سر به سیلی هوش من گوشواره بشکند در گوش من گر شوم با کوه آهن روبرو گر رود مِسمار در قلبم فرو گر رسد در پشت در جان بر لبم اُفتم از پا پیش پای زینبم گر شوم در لحظه سقط جنین از جفای دشمنان نقش زمین باز میگویم با آوای جلی یا علی یا علی هر چه آید پیش، زهرا با علیست اول و آخر کلامش یا علیست ای آفتاب خانهی حیدر مکن غروب این سایه را تو بر سر من مستدام کن این کعبه بازویش حجر الاسود من است زینب بیا و با حجرم استعلام کن شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم مبادا آنکه بیدارت کنم، آهسته بوسیدم