در بند دلبرم

در بند دلبرم

[ مهدی اکبری ]
(دَر بندِ دلبرم، مَست و قَلَندَرَم) ۲
من پورِ مُجتبیٰ، از نسلِ حِیدرم

یافاطمه مَدَد، یافاطمه مَدَد
(حَک روی سینه‌ی من و فریادِ حَنجرم) ۲

جانم قاسم

اِقتدارِتو عشقه، شیرِ شَرزه‌ی میدان
مُجتبای حسینه، قاسم‌ِبنِ‌الحسن‌جان

تیغِ تیزِ تو اَبرو، نوجَوونِ دلاور
از نَبَردِ تو بَرپا، شده صحنه‌ی مَحشر

(بَر پا کردی جَمَل باخِیبَر
وقتی گفتی اَنَابنُ‌الحیدر) ۳

جان دَر رَهِ وَلی، ذکرم سَیَنجَلی
عشقِ دلم حسین، وِردِ لبم علی

یاوالیَ‌الوَلی، یاوالیَ‌الوَلی
(یامَظهَرَالعَجائِب و یامرتضیٰ علی) ۲

جانم قاسم

تیغِ زُلفِ تو عشقه، اِی‌سَبوی حلالم
حَک شد عشقِ تو قاسم، بَرجَریده‌ی عالَم

شیرِ بیشه‌ی زهرا، در میانه‌ی میدان
نَوه‌ی اَسَدُالله، افتخارِ حسن‌جان

(از هم پاشید دوباره لَشکَر
وقتی گفتی اَنَابنُ‌الحیدر) ۳

تاسَر رسیده‌ام، من دل بُریده‌ام
اینجا به جُز خدا، چیزی ندیده‌ام

اَحلیٰ مِنَ العسل، اَحلیٰ مِنَ العسل
(زیرِ سُمِ سُتور چو عسل قدکشیده‌ام) ۲

جانم قاسم

(اِقتدارت علمدار، روی ماهِ تو حیدر) ۲
غیرتت مثلِ بابات، هِیبَتت علی‌اکبر

شور و شوقِ بهشته، بَرقِ چشمِ تو پیدا
زیرورو شده حتماً، از نَبَردِ تو صحرا

(مَقتَل میگه به پاشد مَحشر
وقتی گفتی اَنَابنُ‌الحیدر) ۲

نظرات