خیمهی غم کردی برپا خون به لبم جانم زهرا از دل من خبر داری یا نداری ای گل من تنهام میذاری چه شبایی که با نالهات سحر کردم تو منو خون جگر کردی چه شبایی که با غم تو به سر کردم تو ز پیشم سفر کردی وای نرو قرار حیدر وای بمون کنار حیدر... این منو این شهر اعدا بی تو من میمیرم زهرا رو به قبله روتو کشیدی ز من بریدی پس جوابمو چرا نمیدی یادته اون روزای غربت میون خونه اشک چشمامو پاک کردی ولی حالا بالا جنازت علی میمونه قلبمو چاک چاک کردی وای نرو قرار حیدر وای بمون کنار حیدر هنگام بهار است گل لاله و نسرین از خاک درآیند تو در خاک چرایی چندان به سر قبر تو من زار بگریم شاید که بهار آید و از خاک درآیی زهرا برای علی یک سپاه بود گریه کنید مادر ما بی گناه بود