خانهها را روضه کردی، خانهها جنّت شدند کلّ زحمتهای ما در هیئتت رحمت شدند مور را اینجا سلیمان میبرد بالای قصر شاه با سائل سر یک سفره همصحبت شدند این جوانها که پی کار شما افتادهاند از همه دل کندند آمادهی خدمت شدند خستگی نوکری از نوکری کمتر نبود خوابهای ما به زیر پرچمت طاعت شدند آبرودار محلّم کردهای با معرفت جمع ذلّتهای ما با نام تو عزّت شدند کودکان ما دویدند آنقدَر در روضهها تا جوانانی رشید و خوش قد و قامت شدند این زمین روضه یک قطعه ز خاک کربلاست روضه رفتههای ما به کربلا دعوت شدند حرصشان درآمد از یاربّ و یا ربّ گفتنت نیزه بین حنجرت کردند تا راحت شدند