
سلیم ابن قیس از سلمان روایت کرده تُو اسرار آل محمّد نوشته از اون روزی که واسهش تا محشر عزاداره آل محمّد یَقولُ سلمان إنَّ قوم قد دَخَلوا و رَکِّلِ الباب، خط بعدو دیگه نگو فَثَمَّ نیران، شعلهها زبونه کشید سقیفه جنگو آخرش به خونه کشید این حدیث غربته، این روایت غمه ما خون هم گریه کنیم از داغ تو کمه ***** «محدّث» روایت کرده تُو بیت الاحزان حدیثی که باز از سلیمه یه عدّه درو سوزوندن، همون آتیشم رسید کربلا توی خیمه درو شکستن، گفته مقتلم به وضوح فاطمه افتاد و ضِلعُها کَسَروه عین کلام محدّث قمیه قاتل اصلی ضربههای دوّمیه اگه جون بدیم رواست، این تَه مصیبته این روایت غمه، این حدیث غربته