(جودُکَ بَسطَ عَملی ایُهَّا الجَواد، یابنَ علی)۴ پسر شاه طوس، السّلامُ علیک عشق شمس الشُموس، السّلامُ علیک اذن دخولِ من تا میرسم به کاظمین از باب المراده هر دفعه زائر مشهدم میشم مسیر من از باب الجواده هر چی خیر و برکت تو زندگیم، دارم آقا، بابای تو داده (جوونیم و به پات میریزم خیلی دوستت دارم عزیزم)۴ تشنهای ای وای از جگرت هلهله میکنند دور و برت لبای خشکت روضه میخونه جدّ غریبم چی اومد به سرت شاه دور از وطن، السّلامُ علیک کشتهی بی کفن، السّلامُ علیک دوره کرده بودند و تو قتلگاه، با حوصله کشتند جدّ ما رو این ور عمّه جان ما جون به لب و آتیش زدند، اونور خیمهها رو دور دیدند چشم علمدار و نگم حکایت اسارت زنها رو دختر حیدر و اسارت، يه مشت حرومی و جسارت (رقیّه و کابوسِ غارت)۲ (جون به لبم بسِ دیگه بابا عروسکت سوخته دیگه حالا)۲ دلم میخواد الان پیشم باشی خلوته دختر بابایی تنها بمیره دخترت بابای تشنه لب بریده حنجرت بابای تشنه لب شنیدم رفتی تنور خولی و سوخته موهات، بابای شهیدم بخدا یه تار موی سوختهاتو من به همه دنیاشون نمیدم خدا مرگم بده تو کجا آخه تشت طلا، اونجا بود خمیدم خوب شدش نبودی و ندیدی که آدم بدها خندیدند به ماها ماها را بسته بودند به همدیگه صبح تا غروب از بازار تا اینجا خرابه نشین شده فرشتهی تو قصّهها خوابیده رو خاکها عمّه جای همه کتک خورد هزار دفعه زنده شد و مُرد وقتی که دید پیراهن تو برد سر پیراهنت، پیرم کردند از زندگی (سیرم کردند از زندگی)۲