جایزهها اثر داره از همه چی خبر داره به تاخت میره سمت کوفه انگاری بار سر داره میتازه مرکب کار سر بریده جز آه نبود خولی نامرد که از دل فاطمه آگاه نبود خورجین کهنه مناسب بردن این شاه نبود کاشکی سر و به قصر میبرد انگاری خیلی دیر رسیده کار سر حسین حالا به گوشهی تنور کشیده کار دنیا رو تنور خونه جای این ماه نبود میخونه زهرا یوسف من جای تو تو این چاه نبود چی شده مادر محاسنت اینقده کوتاه نبود با درهمی که داد راهب شمر دوباره مست میشه چقدر تو راه سام و کوفه سر تو دست به دست میشه جای رأس تو رو نیزهی بلند شاه نبود جای رأس تو توی صندوق در بسته به والله نبود با کی بگم من جای تو رو درختای توی راه نبود