تشنه بودی و همه آب میخوردن سرتو بریدن عین آب خوردن جوری اعضای تنت رو مُثله کردن همه انگاری تبرکاً میبردن داداش نگران من نباش برم هر جایی دیگه سر بازار نمیرم داداش نگران من نباش میرم هرجوری شده سرتو پس میگیرم به فدای سر تو داداش، نگران زینبت نباش... **** کاشکی میمردم و اینجور نمیدیدم چه بلایی اومده سر شهیدم نشد آخرش کنم کاری برا تو غارتت کردن و من دیر رسیدم داداش نگران من نباش توی کوفه میشناسن منو خیلیها حسین داداش نگران من نباش اگه میشه پابهپا همه جا بیا حسین به فدای سر تو داداش، نگران زینبت نباش...