بیابان بلا، آیینهی محشر و صحرا غرق خون پاک اصحاب است نگاه خیمه بیتاب است دو عالم در طواف روی ارباب است که ناگه از دل خیمه جهان آرا یلی آمد به نام حیدر کرّار علی ابن حسین ابن علی آمد قد رعنا علی اکبر خودِ مولا علی اکبر تمام ماسوا پایین ولی بالا علی اکبر چه فرقی دارد اصلاً یا علی با یا علی اکبر سر و سالار و آقای مؤذنها علی اکبر همه دار و ندار زینب کبری علی اکبر (گل لیلا، علی اکبر) نگاه اهل عالم میشود حیران همین که رد شود از کوچه سقا با علی اکبر حریف لشکر دشمن تک و تنها علی اکبر قدر قدرت علی اکبر قوی شوکت علی اکبر حماسه، عزّت و غیرت علی اکبر علی اکبر علی همت علی قامت علی هیبت علی اکبر یل با هیمنه اکبر رسید از میسره اکبر و رفت از میمنه اکبر هماورد هزاران تن شد آنجا یک تنه اکبر به چرخ تیغ او بر خاک سرها ریخت به زیر پای اکبر بال و پرها ریخت به یک فریاد او در دم جگر از با جگرها ریخت به میدان بلا زد با دم لبیک یا حیدر جوان شد باز پیغمبر عیان شد صورت محشر بیابان قتلگاه لشکر کفر است سرتاسر صدای حضرت عبّاس بالا رفت ای جانم علی اکبر ولی افسوس ترکها بر لبش دارد علی اکبر عطش دارد حرامیها کم آوردند علی را دورهاش کردند سراسر کربلا آشوب طوفان شد تمام دشت لبریز از سواران شد و کوفیها عجب رسم بدی دارند بنا بر سنگباران شد دل لشکر پر از بغض و تنفر شد و از خون سر اکبر نگاه مرکبش پر شد صدای اشک و آه و ناله در عرش برین افتاد دوباره تیغ بر فرق امیرالمؤمنین افتاد علی اکبر زمین افتاد دوباره زخم لب وا کرد نگاه خسته بابا تماشا کرد که تیغ کینهی دشمن سر فرصت تنش را ارباً اربا کرد پدر از خیمه آمد با چه احوالی همین که زخم پهلوی علی را دید گفت با حسرت که جای مادرم خالی بیا مادر بیا مادر علی اکبر شده صد تا علی اصغر