بیبهونه دشمنا منو زدن تا که گفتهام بابا، منو زدن سرِ بردنِ النگو دعوا شد پای حرمله به خیمهمون وا شد بابا نبودی، دیگه وصیّت کردم به عمّه گفتم ببخش اذیّت کردم دورت بگردم همه تنم، پَرم، سرم، شکست اگه صدای من درنمیاد منو بغل بگیر بدون دست نگو از دست من برنمیاد از تو بابایی نمونده حتی واسه موی روی صورتت جایی نمونده از تو آغوشی نمونده گفتی گوشواره بهت میاد ولی گوشی نمونده بدونِ آغوشم، بابای منی بگو درِ گوشم، بابای منی