
بدنت سرده، کارِ قنفذِ نامرده دمِ غسل دیدم، بازوت خیلی ورم کرده زدنت خانوم، گریونه حسنت خانوم نه فقط صورت، پرِ خون شد دهنت خانوم نفسات خانوم، خسخسِ توی صدات خانوم توی این تابوت، بودم کاشکی بهجات خانوم وای زهرا، واااااای زهرا یادمه انگار، دنیا شد رو سرم آوار تو رو با محسن دیدم بینِ در و دیوار توی دود بودی، بینِ چهل تا حسود بودی وسطِ آتیش، افتادی و کبود بودی نیمهجون بودی، زیرِ در پُرِ خون بودی واسهی رفتن، خیلی خیلی جوون بودی وای زهرا، وااااای زهرا چی بهمن گفتی، از تابوتوکفن گفتی دمِ آخر از یک کهنه پیرُهن گفتی وعدمون گودال، وقتی میره حسین از حال زیرِ یک چکمه، میمونه بدنش پامال یه غروبِ یک غم، رگهات زخمیه و دَرهم میمونه زینب، بینِ لشگرِ نامحرم تا حالا از این خونواده زنی رو نَبُردن اسارت