ببین که من از کار افتادم

ببین که من از کار افتادم

[ حسن عطایی ]
ببین که من از کار افتادم
به چه روزگار افتادم
مثل برده تو کوچه بازار افتادم
با صورتم رو خار افتادم
وسط انظار افتادم
جلوی چشم مردم صد بار افتادم
آه کی گفته جای خواهرت محله‌ی یهودیاست
حق داری نشناسی منو تقصیر این کبودیاست
حرمت ما از یاد افتاده، رقیه ای داد افتاده
سکینه گیر چندتا جلاد افتاده
آتیش سر سجاد افتاده
به معجرم باد افتاده
پیراهنت دست یک شیاد افتاده
آه خودت بگو چی کار کنم با این همه بلا حسین
دل ندارم ببینمت به روی نیزه‌ها حسین

نظرات