بالای نیزهها با لب خونی قرآن میخونی سالار زینب چه بیسامونی از داغ تو میسوزم روز و شب ای ماه زینب قلبمو شکست اون سنگی که خورد کنج لب (حسین آقاجان) هستی زینبِ صوت قرآنت خواهر قربانت کشته زینب و لب عطشانت ای سر خونی و نیزه نشین اشکامو ببین مردم تا سرت از نیزه افتاد رو زمین (حسین آقا جان)