باز یل آمده است

باز یل آمده است

[ حاج محمدرضا طاهری ]
باز یل آمده است
معنی حَی عَلی خیرِالعَمل آمده است

 او غزال حرم است 
تا قصیده بشود مثل غزال آمده است

نوجوان است ولی
ادبش گفت که از روز ازل آمده است

شتر سرخ کجاست
پسر صَف ‌شکنِ جنگ جمل آمده است
 
هدفش ازرق بود
در پی کشتن این حداقل آمده است

به خدا با رزمش
طرز جنگیدن سقا به مثل آمده است

یک نفر جنگیده
نعره حیدری از چند محل آمده است

لشکر از خواب پرید
بی‌مهابا همه گفتند اجل آمده است

همه در حیرت او
عمّه زینب چه نقابی زده بر صورت او

سپرش را برداشت
آمد عمامه‌ی سبز پدرش را برداشت

حرز یا فاطمه داشت
یا علی گفت و همه هنرش را برداشت

از عمو بوسه گرفت
خاطرش جمع که بار سفرش را برداشت

گریه می‌کرد ولی
دیگر از دوش عمو نیز سرش را برداشت

از همه دل می‌کند
تا که از مادر خود هم نظرش را برداشت

چون نهال است تنش
از چه رو مرد حرامی تبرش را برداشت

وای از این رفتن او
زرهی نیست که اندازه شود بر تن او

خیمه غوغا شده است
نامه رفتنش انگار که امضا شده است

ای عمو زود بیا
نوجوانی وسط معرکه تنها شده است

عاخ نجمه چشمت روشن
چقدر قاسم او خوش قد و بالا شده است

چه حنابندانی
صورت غرق به خون تو چه زیبا شده است

زیر و رو شد بدنت
چقدر نیزه که از روی تنت پا شده است

تو که قاسم بودی 
از چه تقسیم شدی جسم تو منها شده است

بد کشیدند تو را
قَدَت انگار که اندازه‌ی سقا شده است

چکمه‌ها جای خودش
نعل‌ها نیز برای تو مهیا شده است

وای از این هلهله‌ها
سر عمامه ‌ات انگار که دعوا شده است

نوه فاطمه‌‌ای
چند تا کوچه برای زدنت وا شده است

چه گریزی زده‌ای

سینه ‌ات مقتلی از روضه زهرا شده است

میخ در نیست ولی
تیر هر قدر که می‌شد به تنت جا شده است

اما گلابم را ز سم اسب‌ها بو کن
جدا کن ای عمو از خاک صحرا استخوانم را

نظرات