باز بارونِ اشکه

باز بارونِ اشکه

[ حسین طاهری ]
باز بارونِ اشکه 
وای از اون چشمی که از غمت بدون اشکه 
همهٔ‌ی خاطره‌های خوب زندگیم از میدون مَشکه

تو روضه‌ها شنیدم این قصه رو صدبار 
اکبر ناظم وسط دستهٔ بازار 
با سوز دل گفت به عباس علمدار

از من نوکری میاد و از تو مُرده زنده کردن
آسمونا باید که دورِ ماه بنی‌هاشم بگردن

(سقای دشت کربلا 
اباالفضل اباالفضل اباالفضل 

دستش شده از تن جدا 
اباالفضل اباالفضل اباالفضل)۲

تو حبلُ المتینی 
با یه نیم نگاهت هم سلمان آفرینی 
یادتم هر روز مخصوصاً شنبه‌های ام‌البنینی 

سلام ما به دست و مَشک و علَم تو 
رسمه برن زائرا اول حرم تو
برات کربُبلا و کَرم تو 

یادِ شمع و سقاخونه‌ام 
دیوونت از اون قدیمم 
منم شبیه آذری‌ها عاشق شعر حاج سلیمم

نظرات