بابای من

بابای من

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
هم سن و سالات، روضه گرفتن
خوش اومدی سراغ دوستات و گرفتی

من زندگیتو نقاشی کردم
اون لحظه که انگشت باباتو کرفتی

دوست دارم گنبدتو، تا عرش اعلا بکشم
جای گلدسته برات، دستای سقا بکشم

دوست دارم اگه بگی، تشنمه دریا بکشم
صورت ماه تو با، چادر زهرا بکشم

ای وای من وای من ای وای من 
بابای من...

عمرت به دنیا، میگن نبوده
ایندفعه پنهونی بخند دنیا حسوده

پرچم سرخ عموتو دیدم
گفتم رقیه رنگ پرچمش کبوده

من به احترام تو، گوشوارمو وا می‌کنم
یا اصلا فردا میرم، موهامو کوتاه می‌کنم

من چقدر تو روضه‌ها، با زجر دعوا میکنم
به جون بابام میرم، باباتو پیدا میکنم

ای وای من وای من ای وای من 
بابای من...

شوق اربعینم، امضا رقیه
تو موکبا دنیایی دارم با رقیه

بیشتر شه زورم، چایی میریزم
هرجا که دستم سوخت میگم یا رقیه۲

به بابام میگم سؤال، کبود شه گونه‌ام چی میشه
تو خیابونا اگه، یه شب بمونم چی میشه

دست به پهلو بگیرم، می‌خوام بدونم چی میشه
تو ببینی منو با، قد کمونم چی میشه

ای وای من وای من ای وای من 
بابای من...

نظرات