ای پسر من پدر پیر تواَم پدر پیر و زمینگیر تواَم خیز بابا تا از این صحرا رویم نَک به سوی خیمهی لیلا رویم این بیابان جای خوابِ ناز نیست ایمن از صیّادِ تیرانداز نیست نالهها در بین مردم کردهام بیتو راه خیمه را گم کردهام **** ولدی، بهخدا تو کشتهی کینه و حِقد و حسدی ولدی، تو راهِ کشتنمو با بابا گفتن بلدی ولدی، چهجوری این همه راه تا تَه لشکر اومدی؟ ولدی، نیزه تو دهانته، چهجور منو صدا زدی؟ ولدی، هر کی رَد میشد به پهلوی تو میزد لگدی ولدی، توی بچگیت هم انقدر دست و پا نزدی **** شدی مُشبّک مثل ضریح، علی یا دونهدونه مثل تسبیح، علی داشتم میومدم میدیدم بابا میزدنت برای تفریح، علی **** پسرم، صورت تو هم بههم ریخته شبیه پدرم پسرم، کمر تو هم شکسته شد شبیه مادرم پسرم، چهجوری باید آخه تو رو به خیمه ببَرم؟ پسرم، جیگرت دراومده، داره میسوزه جیگرم پسرم، اگه من بخوام رو دست تو رو به خیمه ببَرم پسرم، از همینجا بدنت میریزه تا دَمِ حرم **** مُرید مادر من، قبلهی مُراد شدی بگو چه کار کنم کم شدی، زیاد شدی شرر زده به دلم شعلههای سوختنت کریم من، وسط کلُّ شئ گشته تنت **** ارباً اربا یعنی پاییزت کنن کشتهی شمشیرهای تیزت کنن بعد از اینکه تکّهتکّه کردنت بشینن دوباره ریز ریزت کنن **** بدنش را زِ هم که پاشیدند اشکهای امام را دیدند آی مردم بلند گریه کنید به امامم بلند خندیدند **** گرفته است صدای من از صدا زدنت نشسته بر سر من خاکِ دست و پا زدنت بگو چگونه تو را سمت خیمهها ببَرم؟ تو صد نفر شدهای، من هنوز یک نفرم **** خیز از جا و چشم دشمن را بگیر