ای سرازیریِ بابُ القبله به سوی یار سرازیرم کن خواهرش پیر شده در این راه سرِ پیراهن او پیرم کن کاشکی که پیر بشم، پیرِ گریه با اسمش میزنم زیر گریه کشتن آقای ما رو گرسنه حق میدی که نشم سیرِ گریه یا عبادالله اوصیکم بِبُکاءِ علیٰ ابیعبدالله... به جوونی که پایین پاته پایین پات که رسیدم آقا برسون مرگم رو به رضیعی که رو سینهت خوابه وسط سینهزنی عاشورا برسون مرگم رو برسون مرگم رو توی گریه، توی ناله آقا برسون مرگم رو توی روضهی سهساله آقا برسون مرگم رو خون سینهزن حلاله آقا آبروی دو عالم... **** نفس بده که برایت نفس نفس بزنم نفس به جز تو نباید برای کس بزنم مرا اسیر خودت کردهای، دعایی کن که آخرین نفسم را در این قفس بزنم **** میترسم بخون برای من ذکر «لا تَخَف و لا تَحزَن» وحشت از تنگی قبرم دارم تو مرا تنگ در آغوش بگیر **** یک روز میرسد که در آغوش گیرمت اصلاً بعید نیست، خدا را چه دیدهای **** من تازه تشنه میشوم و گریه میکنم وقتی زِ گریه چشم همه سیر میشود من دستمال گریهی خود را نَشُستهام چون آب هم به اشک تو تطهیر میشود با روضهی حسین نفس تازه میکنم وقتی هوای شهر نفسگیر میشود **** هر که بر داغ تو نگریسته پیغمبر نیست گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد پادشاهان همه مبهوتِ مقامت گویند: این چه شاهیست مگر اینهمه نوکر دارد؟