امر دلاور نور مصور

امر دلاور نور مصور

[ وحید شکری ]
اَمرِ دلاور، نور مصور 
دست خدا و نفس پیمبر 
آن ید بیضا، که خورشید را
با سر انگشت، کرده مُسَّخَر

حیدر حیدر، حیدر حیدر...

علی عین عروة الوثقی‌ست
که قرآن به فضل او گویاست
هر آن کس که منکرِ مولاست 
به حق از دو چشم نابیناست

امیدً ناامید، قرارِ بی‌قرار 
دَمِ مُردن قدم، روی چشمم بزار 
چی میشه که یه روز، تو راه عشق تو
مثل میثم سرم، بره بالای دار 

سلسله جنبان، باطن قرآن
شأن نزولِ سوره‌ی انسان
توبه به فرمان، تو بطلب جان
حلقه به گوشن، خیل مریدان

حیدر حیدر، حیدر حیدر... 

علی ملجأ و علی مأواست
که تا حشر پرچمش بالاست
دمش شور موج دریاهاست
نجف دیدم که بهشت اینجاست 

مسیحا آفرین، دَمِ روحُ الامین
خورده اسم تو سردرِ عرش برین
بهشت ما خمِ اَبرُوانت شده
روز حشر نجف وعده‌ی مؤمنین

اسدالله علی مولا...

نظرات