الهی بهرِ قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم پِیِ ابقایِ قد قامت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن الله اکبر، اکبر آوردم علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود علیِ اصغر آوردم اگر با کشتن من دین تو جاوید میگردد برای خنجرِ شمرِ ستمگر، حنجر آوردم برای آنکه قرآنت نگردد پایمالِ خصم برای سُمِّ مرکبها، خدایا پیکر آوردم چه دشوار است پیمودن، به هجران تو منزلها به یادت آنچنان گِریَم، که ماند ناقه در گِلها زِ خون دل کنم رنگین، به راه عشق محملها زِ داغت ای گُلِ عطشان شرار افتاده در دلها اَلا یا اَیُّها السّاقی اَدِر کاساً و ناوِلها که عشق آسون نمود اول ولی افتاد مشکلها برادر بیتو در چشمم چو زندان است این عالَم در این کوتاه فرصتها بگویم از کدامین غم؟ نشد در قتلگه برپا نمایم خیمهی ماتم به ضرب تازیانه جمع ما پاشیده شد از هم مرا در منزل جانان چه جای امن چون هر دَم جرس فریاد میدارد که بربندید محملها اَلا یا اَیُّها السّاقی اَدِر کاساً و ناوِلها که عشق آسون نمود اول ولی افتاد مشکلها حسین حسین حسین...