اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن

اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن

[ سیدمهدی حسینی ]
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم
من اگر این‌همه بیدار نباشم چه کنم 

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است 
خون‌جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم

عده‌ای بر سر آنند اسیرت نشوند 
من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم 

(تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم)2
راستی این‌همه بیمار نباشم چه کنم

یا بن الحسن ...

ابرویت تیغ مصری‌ست که جان می‌طلبد 
به طلبکار، بدهکار نباشم چه کنم 

خواستم نام مرا هم بنویسند، همین 
سر بازار خریدار نباشم چه کنم 

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا 
فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم   

من را همیشه خواندی و نشناختم تو را
از غصه‌ها رهاندی و نشناختم تو را 

این بنده‌ی اسیر معاصی و نفس را 
از درگهت نراندی و نشناختم تو را 

بی یاد تو گذشت همه عمر من ولی 
با من همیشه ماندی و نشناختم تو را 

بر خوان رحمت و کرم و استجابتت
عمری مرا نشاندی و نشناختم تو را 

شب‌های جمعه تو نمک اشک و روضه را 
بر جان من چشاندی و نشناختم تو را 

با رافت و بزرگی و آقایی‌ات مرا
(تا کربلا رساندی و نشناختم تو را)2

نظرات