از دل صحرا / داره میاد / قافلهی / گلای پرپر نالهی مادر / داره میشه / بدرقهی / غربت دختر توو اظطرابه با اینکه - میون چشماش الماسه زینب دلش باز آرومه - علم رو دوشه عباسه معلومه آخرین این قصه // یه اسب خون یال میرسه معلومه آخر این قصه // زینب به گودال میرسه معلومه از اضطرابش معلومه چشمای زینب / بارونیه / با دیدن / چشم برادر زانوی عباس / شده فقط / توو این زمین / رکاب خواهر یکی یکی تا هر خیمه - رو خاک صحرا برپا شد دیدن رو ناقه چشمای - رقیه خاتون دریا شد معلومه آخر این قصه // به قحطی آب میرسه معلومه آخر این قصه // عطش به ارباب میرسه معلومه از اضطرابش معلومه حالا رقیه / رو شونه / پهلوون / حرم نشسته مادر اصغر / با دیدن / تیر و کمون / دلش شکسته دلشوره داره چون زینب - میدونه داغ فردا رو دَه روزِ بعدو می بینه بالای نیزه سرها رو معلومه آخر این قصه // رو نیزهها سر میرسه معلومه آخر این قصه // خنجر به حنجر میرسه معلومه از اضطرابش معلومه منبع:موسسه ادبیات آیینی بیپلاک