حسین طاهری

یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست

918
11
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست
خوابمان برده است در اینجا کسی هوشیار نیست

(تو دعامان میکنی ما بی ‌محلی می‌کنیم)۲
هیچکس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست

بی قراری از غم هِجر تو کارِ عاشق است
من که عاشق نیستم وقتی که حالم زار نیست

آخرش میمیرم و رویت ندیده میروم
ظاهراً این نوکر تو، لایق دیدار نیست

زحمتت دادم برایت دردسر بودم ببخش
در میان نوکرانت مثل من سر بار نیست

باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین
توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست

من فقیر و روسیاهم،بی‌نوایَم بی کَسَم
همنشینیِ کریمان با فقیران عار نیست

این دل ویرانه را آباد کن یا ابن الحسن
بحر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست

دست من در محضرت خالیست میدانم ولی
مطمعنم با کریمان کارها دشوار نیست

من که سرتا پا گناهم غیر گریه بر حسین
مرحمی بر زخمهای این دل بیمار نیست

زینب و دروازه‌ی ساعات ویک شهر شلوغ
یک مسلمان در میان اینهمه اَغیار نیست

بین بازار از روی ناقه صدا زد یا اخاه
جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش