یه نگاهی کن عمه تو گودال

یه نگاهی کن عمه تو گودال

[ حاج اسلام میرزایی ]
یه نگاهی کن عمه تو گودال
عمو افتاده گوشه‌ای بی‌حال
نفسش روی لب رسید عمه
داره جون میده بین این جنجال

اومدن سمتش، همه با نیزه
روی هر نقطه از تنش شده جا نیزه
به‌خدا عمه، داره دیر میشه
زیر شمشیر و دشنه‌ها داره پیر میشه

یا اباعبدالله عموی من...

ببین عمه چجوری با کینه
داره شمر روی سینه می‌شینه
توی دستش گرفته موهاشو
بی‌حیا حالشو نمی‌بینه

می‌زنن ضربه، همه با نیت 
میشن آماده عده‌ای واسه‌ی غارت
شبث و خولی اومدن باهم 
چی می‌خوان این دوتا از این بدن دَرهم

یا اباعبدالله عموی من...

ببین عمه عموی تنهامو
به‌خدا ول کنید دو دستامو
باید عمه برم برا یاری
بکنم راضی دل بابامو

نمی‌تونم من بشینم آروم
بزنن عده‌ای عمو رو جلوی روم
سپرش میشم تو دل گودال
نمی‌ذارم عمو رو تنها توی جنجال

یا اباعبدالله عموی من...

نظرات