یه روزی آخرش تو روضه نفسم می‌گیره

یه روزی آخرش تو روضه نفسم می‌گیره

[ سیدمهدی حسینی ]
یه روزی آخرش تو روضه نفسم میگیره ۲
بدونِ روضه واسه‌ی من زندگی دلگیره
بی تو از گلوی نوکر آب خوش پایین نمیره ۲
بِاَبی اَنتَ و اُمی نوکرت برات بمیره ۲

سرِ لباس کهنه‌ی تو داد من در اومد ۲
جلو چشای من تو گودال خُوده مادر اومد

نیزه‌هایی که شکسته از تنت جدا نمیشه ۲
عالم از غمت بمیره حق تو ادا نمیشه ۲
خدا برا کسی نیاره مثل من تنها‌شه ۲
بگو چیکار کنم که این شمر از رو سینت پاشه ۲

یه غروب جمعه‌ای که بینمون فاصله افتاد
بعد تو قافله دست خولی و حرمله افتاد

واسه لبای تشنه‌ی تو دل سنگ آب میشه
دل من از غم جدایی داره بی‌تاب میشه
نیزه بارونه تو گودال سنگ بارونه تو خیمه
دختر سه ساله‌ی تو مو پریشونه تو خیمه

ای کشته‌ی گرسنه و تشنه ابی‌عبدالله
حلقوم تو سپردی به دشنه ابی‌عبدالله
هر دفعه که صدا زدی مادر ابی‌عبدالله
خنده زدن سیاهیِ لشکر ابی‌عبدالله

سیدِ مظلوم حسین جانم ۳

نظرات

عالی بود عالی