یا مولا یا مولا، یا مولا یا مولا... لشکرِ خونخوار چیست؟ بام کجا دار چیست؟ از سر و جان بگذرد رهگذر عشقِ تو پرسهی پروانهام دور و برِ عشقِ تو کوچه به کوچه شدم دربهدرِ عشق تو کوفه میا یا حسین یا مولا، یا مولا... هر که به فرمان تو بگذرد از جان خود شهرهی عالَم شود بر اثر عشقِ تو داد پناهم سحر، یک زن والاگوهر گشت نرفته سفر همسفرِ عشق تو کوفه ای کعبهی جانبازیِ من کوفه ای سنگرِ سربازیِ من کاش میشد بنویسم که گرفتار شدم مثل خورشید گرفتار شبِ تار شدم مردِ این شهرم و به پیرِزنی مدیونم این هم از غربتِ من بود که ناچار شدم من نمیخواستهام مایهی دلواپسیِ معجر زینب کبری شوم انگار شدم تا بدهکاریِ خود را به همه پس دادم به تو اندازهی یک شهر بدهکار شدم دیدم از مَردم این شهر خریدارتری علّت این بود اگر یوسف بازار شدم من در این خانه تو در خانهی خولی تازه با تو همسایهی دیوار به دیوار شدم کاش میشد بنویسم کفنی برداری کفنی نیست اگر پیروهنی برداری بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنهی آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهیدِ کربلا کوفه میا حسین جان، کوفه وفا ندارد کوفیِ بیمروّت شرم و حیا ندارد حسین حسین حسین... یه کبوترم سوی تو میپرم آرزومه برم باز به سوی حرم دَم مُحرّمت مثل هر سال آقا واسه عزات یه پیرهن سیاه میخرم دههی عشق و شور و جنون اومده بَه چقدَر پیر و نوجوون اومده! واسه جاروکِشی همه هیئتا جبرئیل از توی آسمون اومده منی که عاشق و دیوونهم به پای عشق تو میمونم نه فقط توی مُحرّم که روز و شب اسمتو میخونم آقام آقام آقام ای آقام...