(گر بدانم به دَم مرگ که حشرم با توست) ۴ (از لحد رقصکنان تا به قیامت بروم) ۳ (همه آباد نشینان ز خرابی ترسند) ۲ (من خراب تو شدم از همه آبادترم) ۲ فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم (گر بدانم به دَم مرگ که حشرم باتوست) ۲ از لحد رقصکنان تا به قیامت بروم بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم