گریه کردم مرا پسندیدی

گریه کردم مرا پسندیدی

[ سیدرضا نریمانی ]
گریه کردم مرا پسندیدی 
از گنه‌کاری‌ام نرنجیدی

گرچه دارم همیشه امیدی
آمدیم و مرا نبخشیدی

آبرو دار، آبرو بردم
من همانم که بر زمین خوردم

طاعت بنده‌ی تو پوشالی‌ است
هر دو دست گدایی‌ام خالی است

درد من درد بی پر و بالی است
سر عصیان من، چه جنجالی است

جا زدم من ولی تو جا نزدی
طبل رسوایی مرا نزدی

کار من به کجا کشیده شده 
وای از این بنده که دریده شده

طالعم بین روضه دیده شده
فاطمه گفته او خریده شده

این محرم بحث مادرمان
مرتضی را به دادمان برسان

نفسم تنگ شد، هوا بفرست
از کرم‌خانه‌ات، دوا بفرست

یک نسیمی ز کربلا بفرست
اربعین از نجف مرا بفرست 

زیر پای علی، جنازه‌ی ماست
دست زهرای او، اجازه‌ی ماست

عاشقم من نشانه دارم باز
گریه‌ی عامیانه دارم باز

شب جمعه بهانه دارم باز
دور شش گوشه خانه دارم باز

من فدای کسی که شد پامال
سینه‌اش خورد شد ته گودال

آب نه نیزه خورد و مادر دید
چقدر داغ زیر خنجر دید

کاش چشم ترش، نمی‌گردید
خواهرش را بدون معجر نمی‌دید

پیش ناموس، غارتش کردند
نگران اسارتش کردند

و من امروز فهمیدم
از آنچه بین بازار است
به صبح اول ماه عاشور و عزادار است

حواسش به یتیمان است در بین شلوغی‌ها
خداوندا به فریادش برس، زینب گرفتار است

همان زن که ملائک گردگیر محملش بودند
عنان ناقه‌اش در دست شمر مردم آزار است

کسی ای کاش می‌آمد به آن رقاصه‌ها می‌گفت
که ای نامردها کافی است، زینب آبرو دارد

نجیبان حرم بین شلوغی گیر افتادند
امان از کوچه‌ی آخر، در آنجا مست بسیار است

زنان را می‌زدند اوباش، مرد قافله می‌دید
امان از حال زین العابدین، این وضع دشوار است

ادای گریه‌ی ناموس حیدر را درآوردند
مگر این دلقک شامی ز کارش دست بردارد

زبانم لال و چشمم کور، بر بازارشان نفرین

نظرات