گاهی هزاران برکت از کم‌تر شدن‌هاست

گاهی هزاران برکت از کم‌تر شدن‌هاست

[ محمدرضا بذری ]
گاهی هزاران برکت از کمتر شدن‌هاست
یا دل بریدن میوه‌ی دلبر شدن‌هاست

پروانه را از شعله‌ی آتش نترسان
زیرا کمال او به خاکستر شدن‌هاست

مردم در باغ شهادت باز باز است
در فتح خرمشهرها، پرپر شدن‌هاست

آن جنگ تحمیلی دفاع از حرم بود
راه حسینی، راهی معبر شدن‌هاست

در مکتب قاسم سلیمانی به والله
نوکر شدن، بالای سرلشکر شدن‌هاست

دیگر نباید این علی تنها بماند
وقت جهاد و موقع قنبر شدن‌هاست

جمهوری اسلامی زهراست ایران
این رود جریان همان کوثر شدن‌هاست

اصحاب حیدر پشت در کاری نکردند
آن ترک فعل، آغاز بی مادر شدن‌هاست

چشم انتظار آخرین صبح ظهوریم
بعضاً شروع برد، در آخر شدن‌هاست

خادم ملت یعنی
سحر به عشق نوکری پاشی
دغدغه مند مردمت باشی
دلخوشی حضرت آقا شی

خادم ملت یعنی
ساده باشی مرد خدا باشی
پیرو راه شهدا باشی
خادم حضرت رضا باشی

خادم ملت یعنی
همه بگن یه خواب راحت کن
بسه یه ذره استراحت کن
تو دفترت بشین و خدمت کن

خادم ملت یعنی 
با مردمت باشی تا پای جان
صبح باشی تهران و غروب کرمان
بهت بگن سید محرومان

خادم ملت یعنی 
همون که مولا علی فرموده
نداشته باشی خواب آسوده
تا بشکنی دستای آلوده

خادم ملت یعنی 
پشت سرت حرف و سخن باشه
عاقبتت شهید شدن باشه
لباس نوکریت کفن باشه

خادم ملت یعنی 
نوکر بی نام و نشون باشی
با همه خوب و مهربون باشی
رئیس باشی، روضه خون باشی

خادم ملت یعنی 
آخرشم مثل حسین تنها
تنت بمونه شب توی صحرا
همینه ختم کار نوکرها

دختران دمشق می‌گویند
من یتیمم پدر ندارم که

من تو را از یزید می‌گیرم
یک پدر بیشتر ندارم که

الهی چنان کن سرانجام کار
که دگر رهایم کند نیزه‌دار

اگر چه نخورده لب من به آب
ولی خورده‌ام سیلی آبدار

نظرات