کسی چه میدونه چه حالی داره رقیهی یتیم دلشکسته با اتفاقایی که واسم افتاد حق بده که نمازهام شده نشسته میدونی چرا بابا اول اینکه خیلی رو خارها دویدم دوم اینکه طعم لگد رو چشیدم همه شادند دخترم گریان همه خوابند دخترم بیدار خیلی امروز مردم این شهر دادنم با نگاهشان آزار دخترت را ببر به همراهت خسته از دست روزگار شده یا که تشخیص تو شده مشکل یا دو چشم رقیه تار شده آنقدر روی خارها رفتهام به خدا هر دوپای من زخم است لرزش دست من طبیعی نیست نوک انگشتهای من زخم است گوش و گوشواره بابا بابا بابا پیرهن پاره بابا بابا بابا شامیها بدند بابا بابا بابا عمه رو زدند بابا بابا بابا صورت نیلی بابا بابا بابا دختر و سیلی بابا بابا بابا طفل سه ساله که کتک نداره واویلا واویلا اون که قبالهی فدک نداره نداره یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه اشک حسین رو پاک کنه به خواهرم کمک کنه من نمیگم شما بیاید دست بابامو وا کنید فقط میگم مغیره رو از مادرم جدا کنید فضه داره با نالههاش قلبمو از جا میکنه هر کی با هر چی دستشه مادر مارو میزنه وای من و وای من و وای من میخ در و ..... صدای در، دری که تو شعله سوخت دری که یه میخ رو توی سینه دوخت صدای جیغ توی خاکستر و دود کی میدونه چی تو دست فضه بود بابا با اشک داره فریاد میزنه این زنی که میزنید زنه منه