دلم برات پر میزنه ، که پیر روضههای تو شدم تو مجلس روضهی تو ، چقدر برا غمت ناله زدم با روضهی بداهه تو از خیمگاهت وقتی دیگه علمدار نبود تو سپاهت تنها تو بودی و زینب بیپناهت با اشک و نالهها خواهرت گفت شبیه مادری ای بردار ببین دیگه برام محرمی نیست کجا میخوای بری ای برادر؟ جدا شو از من یواش یواش ، داداش داداش زینبو نگذار با غصههاش ، داداش داداش زن تنهای این غروبم تو نرو تا که پا نکوبم تو بری خواهرت اسیره الهی زینبت بمیره اومد شب آخر و من همش به فکر گودال تواَم به فکر اون لحظهای که تو قتلگاه به دنبال تواَم یه شاه بیسپاه رو تو گودال کی دیده روی گلو میاد خنجر لبپریده عجیبه غارت پیکرِ سر بریده نذار که بعد تو دشمن تو با دخترای تو روبهرو شه الهی که بمیرم نبینم تن مطهرت زیر و رو شه کجا میخوای بری ای برادر؟ پیراهن تو بمونه کاش، داداش داداش به فکر حال رقیه باش، داداش داداش بیا برا عیادتم ببین کبوده بال و پر من که بعد آتیش حرم دیگه نمونده مو رو سر من بیا که دیدن تو همه زندگیمه هزار تا لختهی خون روی روسریمه بیا نذار بگن که رقیه یتیمه نبودی وقتی بال و پرم سوخت نبودی وقتی موی سرم سوخت منو زدن که از روی نیزه برام دل علیاکبرم سوخت پایین بیا از رو نیزهها ، بابا بابا بابا بابا یه امشبو پیش من بیا ،بابا بابا بابا بابا