حاج منصور ارضی

کجایی ای مقیم دشت و صحرا

6145
20
کجایی ای مقیم دشت و صحرا؟
کجایی ای امانت‌دار زهرا؟

شنیدم چادر خاکی امانت
به دستت هست تا روز قیامت
بیا که کربلا هر دم به یاد است
در آنجا چادر خاکی زیاد است

فدای خاک روی جامه‌ی تو
به قربان عبا، عمامه‌ی تو

شنیدم ای فدای چشم مستت
عبا، عمامه‌ی جدّت بدستت

شنیدم در بر سجّاده داری
یکی پیراهن کهنه کناری

شنیدم جدّت هم سر ندارد
چرا انگشت و انگشتر ندارد!؟

شنیدم شد غم مسمار تجدید
که قلبی را سه شعبه تیر بوسید

شنیدم عمّه‌ات رفته اسیری
چهل منزل، ولی با سر به زیری

شنیدم از برای اولین بار
به کوفه عمّه‌ات رفته به بازار

شنیدم در خطر افتاد معجر
مگر جدّت ندارد میر لشکر

شنیدم در میان روضه آیی
سراسیمه میان خیمه آیی

همان‌جایی که با احساس خوانند
به هیات روضه‌ی عباس خوانند

بیا که روضه‌ی سخت عموجان
گلو گیر است بهر روضه‌خوانان

شنیدم قاتل عباس کف زد
چو با یک تیر کین بر دو هدف زد

دل عمّه شما را سوخت دشمن
که مشک و سینه با هم دوخت دشمن

بمیرم تا ببیند ناامید از آب شد
آب خجالت می‌کشید از روی ارباب

بیا یا ساقیِ از آب محروم
بگیری انتقام جدّ مظلوم

السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یابن رسول الله
****
بی تو برگشتن به خیمه، ای برادر مشکل است
کار من با رفتنت چندین برابر مشکل است

تا تو بودی در حرم پشتم به کوهی گرم بود
زندگی کردن بدون تو برادر مشکل است

بعد تو دیگر چگونه وعده‌ی آبی دهم
قول دادن بعد از این سقای لشکر مشکل است

پس چه‌ شد تکبیر سوم!؟ بچّه‌ها دل‌واپسند
گر چه دیگر دیگر گفتن الله اکبر مشکل است

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش