حاج عبدالله باقری

کاش علمدارت بود درامان بودی

195
5
کاش علمدارت بود در امان بودی
نگران بودی
کشته‌ی گرسنه‌ی دَمِ اذان بودی
نگران بودی

گریه به اون ساعت گرم و تار می‌کنم
مثل رباب از سایه فرار می‌کنم
عالَمو به داغ حسین دچار می‌کنم
مثل رباب از سایه فرار می‌کنم

اون همه فریاد زدی حریف دِرهم نشد
حتی علی‌اکبرم انقدر دَرهَم نشد
نیزه خم می‌شد
هر چی بیشتر می‌گذشت از تو کم می‌شد

دشمنت بودن
خیلیا فکر بعد کشتنت بودن

روضه‌ی قتلگاهتو مرور می‌کنم
از بغل تن زخمی عبور می‌کنم
النگومو می‌دم سنانو دور می‌کنم
با چادرم کفن برا تو جور می‌کنم

یه کنج از این قتلگاه به زینبم جا بده
من نرسیدم به حسین به تو خدا شاهده

روسیاه بودن
نصف جمعیت همه تو قتلگاه بودن
بی ادب بودن
خیلیاشون از کشتنت عقب بودن

نیمه شب گریه به اون لباس می‌کنم
خواب می‌بینم به شمر التماس می‌کنم
تنت رو از زیر لگد خلاص می‌کنم
خواب می‌بینم به شمر التماس می‌کنم

زمین که خوردی تو رو از سر مقتل زدن
تا ته گودال تو رو حسین مُفصل زدن

(یکی ته گودال لباستو پرت کرد
شلوغی خیمه حواستو پرت کرد)

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش