(چقدر شلوغه قتلگاه نمیرسه صدات) 2 (نمیدونم باید حسین چیکار کنم برات؟ ) 2 لبای تشنهی کشون مصیبتِ فرات (برای درهمی حسین یه عدّه کشتنت) 2 دیدم که پاره پاره شد تموم پیرهنت نشد که نیزهها رو در بیارم از تنت منو به قصد کشت زدند قدم کمونیه دیدم تو دست ساربون ازت نشونیه دیدم که گوش دخترت رقیه خونیه سیّدی ماکو مثلُکَ الغَریب