کربلایی نریمان پناهی

شب جمعه بود، مادرم می‌گفت

8965
39
وای حسین، وای حسین‌...

شب جمعه بود، مادرم می‌گفت
این نوحه رو بدین مُقبل
بنویسه بی‌حیا قاتل
افتاده شاه در مشکل

عذاب میدن
حتی به مرکب‌هاشون آب میدن
سرت جنگه
تشنه سر می‌بُرن که وقت تنگه

شب جمعه بود، مادرم می‌گفت
این روضه رو بدین ریّان
بگه از تنِ به خون غلتان
عطشان بدتره یا عریان

چه نامردن
سخته آب از دشمن طلب کردن
جواب سنگه
تشنه سر می‌بُرن که وقت تنگه

شب جمعه بود، مادرم می‌گفت
سهم محتشم رو هم بردار
بگه از تنی که شد نِیزار
نیزه بدتره یا مسمار

زمین خورده
پیرهنت زیر نیزه چین خورده
پُر از چَنگه
تشنه سر می‌بُرن که وقت تنگه

حسین حسین حسین...

آقام آقام آقام...

وای حسین وای حسین...

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش