وای الهی بباره اشکِ آسمون لب تو دوباره باز بگیره جون بیاره یه مَشک پُر زِ آب عمو نبینه گلوی خشکِ تو عدو کودکِ دلاورم، غنچه یاسِ پَرپَرم دست و پا نزن علی پیش چشمای ترم برا تو بسه فقط یه قطره آب سرتو بذار رو شونهم و بخواب نکنه این آخرین نگاهته مادرت تو خیمه چشم به راهته علی پر زدی مثل کبوتر از قفس روی دست من نزن نفس نفس یه بار دیگه بخند برا بابا چشاتو علی نبند تو رو خدا وقتی حرمله به حنجر تو خیره شد آسمونِ دیده تار و تیره شد وقتی که سه شعبه رو گلوت نشست بمیرم برات که گردنت شکست