وای از عمر کوتاه

وای از عمر کوتاه

[ حنیف طاهری ]
آه از عمر کوتاه، یار خدانگهدار...

تو سینم دیگه حبسه فریادم
تو غسلت به خدا که جون دادم

با دستام گُلمو کفن کردم
می‌بینی به چه روزی افتادم

بشورم بازوتو یا خون پهلوتو
چه‌جوری دست تنها بیارم تابوتو

طاقتمو سر آورده هر چی می‌بینم خونه
داد منو در آورده کبودیِ رو گونه

آه از عمر کوتاه، یار خدانگهدار... 

عزیزم داری میری از خونه
هنوزم روی در پر از خونه

از امشب همه چی تموم می‌شه
از امشب منم و یه ویرونه

حسینت تب کرده تو اشکاش آتیشه
حسن هی می‌لرزه مگه آروم می‌شه

پاشو ببین چطور زینب چادرتو سر کرده
میگه بابا یه کاری کن مادرمون برگرده

آه از عمر کوتاه، یار خدانگهدار...

نظرات

پرهام باقریپرهام باقری

عالی