هم پریشان حسینم هم پریشان حسن

هم پریشان حسینم هم پریشان حسن

[ حاج محمدرضا طاهری ]
هم پریشان حسینم هم پریشان حسن
(اِی به قربان حسین و اِی به قربان حسن) 2

روز اول مادرم چشمان من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن

اِی به قربان حسین و اِی به قربان حسن

هر شبی که فاطمه در روضه‌هامان می‌رسد
هست گریان حسین و هست گریان حسن

ای به قربان حسین و ای به قربان حسن

زیر ایوان نجف دیدم که روزی می‌رسد 
(یا حسن جان می‌نویسم زیر ایوانِ حسن) 2

هر کجا رفتم دیدم کار دست مجتباست
بشکند دستم نباشد گر به دامان حسن

(ای به قربان حسین و ای به قربان حسن) 2

قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت
می‌رود جان حسین و می‌رود جان حسن

نعره زد إن تُنکِرونی فَأنا ابن المجتبا
تیغ را چرخاند و گفت این است طوفان حسن

ای به قربان حسین و ای به قربان حسن

نظرات