هم نفس با دل و جان

هم نفس با دل و جان

[ ابوالفضل قمی ]
هم نفس با دل و جان
می‌خونم سینه‌زنان
 خدا اسمتو روی دلا نوشته 

شد برازنده‌ی من 
که تو پرونده‌ی من
سفر بعدیمو کربلا نوشته 

بارمو بستم و منتظر رفتنم 
روح من رفت حرم 
پشت سرش رفت تنم

آرزومه توی جاده 
یه روزی حرم بیام پای پیاده 
رزق و برکت، اذن حرکت 
از امام رضا و دلبرش جواده
 
علیک صلی الله، حسین یا ثارلله...

نظرات