همه عمر برندارم

همه عمر برندارم

[ سیدمهدی حسینی ]
همه عمر برندارم سر از این خُمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران رَوند و آیند و تو همچنان که هستی

دل و دین و عقل و هوشم همه را به باد دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب داری

همه عمر برندارم سر از این خُمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری
من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم

رحمت واسعه‌ات دست مرا می‌گیرد
نوکرت از در این خانه رَوَد می‌میرد

همه عمر برندارم سر از این خُمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

نظرات