همه با دامن آتش‌گرفته رُو به گودالند
تبلیغات

همه با دامن آتش‌گرفته رُو به گودالند

[ حاج محمدرضا بذری ]
همه با دامن آتش‌گرفته رُو به گودالند
عجب شام غریبانی، عجب شام غریبانی
من و پاره‌گریبانی، تو و گودال طوفانی

یکی زد، دو تا زد
همه صورتت عوض شد
پُر از خون شد این خاک
رنگ تربتت عوض شد

خیمه‌ی زن‌ها رو ببین چه آتیشی، چه آتیشی
بیفته زینب رُو زمین بلند می‌شی، بلند می‌شی

حسین‌جان، حسین‌جان
مظلومِ من حسین‌جان
حسین‌جان، حسین‌جان
ای بی‌کفن حسین‌جان...

*****
سر پیراهن تو گریه‌ی ما را درآوردند
میان این‌همه کشته چرا تنها تو عریانی
فتاده بین میدانی، نمی‌بینم مسلمانی

زمینو بگردی
پُرِ یال ذوالجناحه
خدایا کمک کن
مادرش تُو قتلگاهه

شکسته شکسته
سر روی تنت می‌ذارم
که باید سه ساعت
از تو نیزه در بیارم

پرت کردن عمّامه‌تو نمی‌بخشم، نمی‌بخشم
حسین اون سه ساعتو نمی‌بخشم، نمی‌بخشم

چکمه‌ی روی سینه‌تو نمی‌بخشم، نمی‌بخشم
حسین اون سه ساعتو نمی‌بخشم، نمی‌بخشم

*****
خبر داری تو که رفتی به کوچه‌گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
تو که شاه شهیدانی، چرا گیسوپریشانی

بریده بریده
نفسی دیگه ندارم
نگاه کن که سمتِ
شام و کوفه رهسپارم

حسین جان، حسین جان
مظلومِ من حسین‌جان
حسین‌جان، حسین‌جان
ای بی‌کفن حسین‌جان...

نظرات