هر که دارد بر سیاهیها یتیمان محکم است تا قیامت سجده بر خاکت کنم آقا کم است دل به هر چیزی نبستم، دل سپردم به حسین آنچه میلرزاند از عشقش دلم را پرچم است خوش به حالِ بچّههایی که تنگِ هم افتادند فاطمه با بچّههایش باز دلتنگ هم است کیسهی زر را نمیگیرم، بیا دستم بگیر نوکری تو همان مزدیست که میخواهم است این طرف دَم میکشند و آن طرف دَم میدهند از دَمِ در هر که را دیدم خودش صاحب دَم است با گرفتاری بیا، روضه گره وا میکند هر که با ارباب بسته کار خود را بیغم است